چارلز دیکنز با نام کامل «چارلز جان هوفام دیکنز»، نویسنده مشهور انگلیسی و به عبارتی مشهورترین نویسنده عصر ویکتوریاست. او خالق برخی از مشهورترین کتابهای داستان و رمان در تاریخ ادبیات دنیا است. آثاری چون داستان دو شهر، الیور تویست، خانه متروکه یا خانه اشباح، آرزوهای بزرگ، دیوید کاپرفیلد و … بود که در تاریخ ۹ ژوئن سال ۱۸۷۰ میلادی درگذشت. به همین مناسب بد نیست ۱۸ حقیقت جالب در مورد چارلز دیکنز نویسنده مشهور دنیای ادبیات داستانی را در سرویس کتاب و ادبیات مجله کوروش بخوانید.
۱-چارلز از دوران کودکی مجبور بود کار کند
فرزند ارشد الیزابت و جان دیکنز در فوریه ۱۸۱۲ در جزیره پورتس در شهر پورتسموث بریتانیا متولد شد و در سالهای جوانی با خانواده اش به یورکشایر و سپس لندن رفت. در آن زمان چارلز یک پسر بچه کوچک بود.
هنگامی که پدرش دوباره به لندن فراخوانده شد تا در منشی نیروی دریایی کارمند شود، آنقدر بدهی بالا آورده بود که کل خانواده – به جز چارلز و خواهر بزرگترش فانی – به زندان بدهکاران مارشال فرستاده شدند.
دیکنز کوچک تنها ۱۲ سال داشت که مجبور شد مدرسه را ترک کند و در کارخانه قایقسازی Ware’s Blacking Warehouse در امتداد رودخانه تیمز مشغول به کار شد. او در هفته ۶ شیلینگ دستمزد میگرفت و مجبور بود که خرج و مخارج خانواده را تامین کند. دیکنز کم سن و سال از این وضعیت اصلا راضی نبود و بعدها گفت که در آن دوران به شدت احساس حقارت میکرده است.
۲- شغلی که زندگی دیکنز جوان را متحول کرد
در سالهای ۱۸۲۷ و ۱۸۲۸، دیکنز ۱۵ ساله کارش به عنوان منشی در دفتر وکالت الیس و بلک مور را آغاز کرد اما به جای اینکه دل به کارهای حقوقی بدهد و به عرصه وکالت وارد شود تمام هم و غمش را روی نوشتن گذاشت. او برای نوشتن از متد «توماس گورنی» که مهارت تندنویسی بود الگوبرداری میکرد. آموختن این مهارت به او کمک کرد تا در دهه ۱۸۳۰ کارش را در کسوت خبرنگار در پارلمان بریتانیا شروع کند. چارلز جوان ابتدا منشی و تندنویس یکی از نمایندگان مجلس عوام و پس از آن خبرنگار روزنامه «مورنینگ کرونیکل» در پارلمان شد.
بیشتر بخوانید: معرفی ۱۲ کتاب از بهترین و پرفروشترین رمانهای دنیا در تمام تاریخ
۳- چارلز دیکنز تا سالها آثارش را با اسم مستعار مینوشت
اولین آثار چارلز دیکنز در سالهای ۱۸۳۳ و ۱۸۳۴ بدون اسم نویسنده منتشر شده. در آگوست سال ۱۸۳۴، داستان کوتاه او «خانه شبانه روزی»، با نام مستعار انتخابی چارلز دیکنز یعنی «بوز» در یک ماهنامه چاپ شد.
این اسم تک هجایی از اثر کودکی شخصیت موسی در رمان نویسنده ایرلندی الیور گلدسمیت، ویکفار ویکفیلد، که بعداً در کتاب داستانهای دو شهر دیکنز هم از آن اسم برده شد، آمده است. این نام مستعار بعدها به حدی محبوب شد که او تلفیقی از مقالهها و داستانهای کوتاه خود را با نام Sketches by Boz در سال ۱۸۳۹ منتشر کرد.
۴- چارلز دیکنز احتمالا مبتلا به بیماری صرع بوده است
اگرچه هرگونه نشانه ای از احتمال ابتلا به صرع چارلز دیکنز با بررسی پرونده پزشکی او تایید نشده است، اما او آنقدر در مورد شخصیتهای خود در مورد این بیماری صحبت کرده است که برخی حدس میزنند که احتمال او مبتلا به صرع بوده است. شخصیتهایی مانند Guster در کتاب خانه متروکه، شخصیت مانکس (برادر الیور) در کتاب Oliver Twist و Bradley Headstone در اثر Friend Mutual Friend، همه از بیماری صرع رنج میبرند.
بیشتر بخوانید: معرفی مشهورترین کتاب های چارلز دیکنز | نامدارترین نویسنده عصر ویکتوریا
۵- چارلز دیکنز از آمریکاییها خوشش نمیآمد
در سال ۱۹۸۲ نیویورک یک مهمانی باشکوه به افتخار چارلز دیکنز در پارک تئاتر، یکی از باشکوهترین مکانهای شهر با سه هزار مهمان و طراحی مجسمه نیم تنه دیکنز برگزار کرد. در آن زمان دیکنز جوان آثار مشهوری چون الیور تویست و آقای پیکویک را منتشر کرده بود و یکی از مشهورترین نویسندگان دنیا بود. با اینکه در این سفر چارلز دیکنز شیفته آمریکا و به خصوص شهر بوستون شده بود اما از جنجال و شور و اشتیاق هواداران آمریکاییاش خیلی زود دلزده شد.دیکنز احساس میکرد میزبانان آمریکاییاش سعی دارند از او سوءاستفاده کنند.
نیم تنه چارلز دیکنز را برند مشهور جواهر تیفانی ساخته بود و آرایشگری هم قصد داشت حلقهای از موهای او را به هواداران آمریکایی دیکنز بفروشد. دیکنز در سفرنامه آمریکا که به نام «یادداشتهای آمریکا» منتشر شد به آمریکاییها لقب هوسران و ناآشنا به آداب اجتماعی داد. به خصوص اینکه در بازدید از شهر واشنگتن با افرادی برخورد کرد تنباکوی جویده شده در دهانشان را در خیابان تف میکردند. او در این رابطه در نامهای مشهور نوشت: «این جمهوری نبود که من خیال میکردم». یک مشکل دیگر دیکنز با آمریکاییها قانون رعایت حق مولف یا همان کپی رایت بود که در آن زمان در آمریکا رعایت نمیشد. البته آمریکاییها هم از او دلخور شده بودند چون عقیده داشتند فردی «پول پرست» است.
۶-چارلز دیکنز به همسر سر جان فرانکلین برای پیدا شدن او کمک کرد
کاپیتان سرجان فرانکلین و یارانش زمانی که برای یافتن گذرگاه شمال غربی کانادا به این منطقه رفته بودندمفقود شدند و ازهمان هنگام عملیات گسترده ای برای یافتن آنان شروع شد که تاکنون هم این تلاشها نافرجام بوده است. مرگ اسرار آمیز این اکتشافگران در میان یخهای قطبی که یکی از بزرگترین فاجعههای اکتشافی در تاریخ انگلیس محسوب میشود، در طول سالیان طولانی سوژهای ناب و دستمایهای برای نویسندگان، مورخان و حتی ترانهسراها بوده است. در این میان چارلز دیکنز در آن زمان به همسر سر جان فرانکین کمکهای زیادی کرد تا او پیدا شود از سخنرانی در سرتاسر انگلیس به امید جمعآوری پول برای نجات دادن آنها تا یک تحلیل دو قسمتی به نام «سفرهای گمشده قطب شمال» برای تشویق به پیدا کردن سر جان فرانکلین و یاران گم شدهاش.
در نهایت اگر چه چارلز دیکنز خشمگین از این فقدان بود و اعتقاد داشت این گروه به قتل رسیدهاند اما شواهد نشان میدهد که این گروه بزرگ اکتشافی به دلیل ابتلا به بیماریهایی چون اسکوربیت، کمبود ویتامین سی ، یخزدگی و حتی مشکل آدمخواری پیش از منجمد شدن در یخهای قطبی از پای در آمده باشند.
بشتر بخوانید: معرفی کتابهای برنده جایزه نوبل ادبیات؛ ۷ رمان که باید حتما بخوانید
۷- چارلز دیکنز برای تحریک اشتیاق خوانندگان پایان هر اپیزود را معلق میگذاشت
بیشتر رمانهای دیکنز از جمله کلاسیکهایی مانند دیوید کوپرفیلد و الیور تویست در ابتدا به صورت ماهیانه ، هفتگی و یا موارد نادر به صورت اشتراکی یا در پاورقی مجلات نوشته میشدند و فقط بعداً به صورت کامل کتاب منتشر می شدند. در نوشتن هر اپیزود از داستان چارلز دیکنز عادت داشت که پایان هر قسمت را باز و معلق بگذارد تا اشتیاق مخاطبانش را برای خواندن ادامه داستان بیش از پیش تحریک کند.
برای مثال در سال ۱۸۴۱، خوانندگان آمریکایی چنان مشتاق بودند که بدانند چه اتفاقی در اپیزود بعدی کتاب «مغازه عتیقه فروشی» میافتد که به اسکلههای بندر نیویورک میرفتند تا از مسافران ساکن اروپا بخواهند پایان داستان را برایشان تعریف کنند. برای مثال میخواستند بدانند شخصیت نل در پایان داستان خواهد مرد یا نه.
۸- پرنده خانگی دیکنز یک کلاغ بود
دیکنز عاشق کلاغی بود که به عنوان حیوان خانگی از آن نگهداری میکرد و نامش را «گریپ» گذاشته بود. وقتی که این پرنده به خاطر خوردن تراشههای آلوده به سرب جانش را از دست داد دیکنز آن را تاکسیدرمی کرد و در اتاق مطالعهاش گذاشت. گریپ حتی در رمانش «بارنابی رودگ» نیز به عنوان یک شخصیت ظاهر میشود.
بعد از مرگ گریپ اول، دیکنز دوباره یک کلاغ را به عنوان پرنده خانگی به سرپرستی گرفت و نامش را گریپ دوم گذاشت. گفته میشود که گریپ دوم الهامبخش شعر «گاوزبان» ادگار آلن پو بوده است. بعد از مرگ گریپ دوم، دیکنز دوباره او را تاکسیدرمی کرد و در یک باکس چوبی و شیشهای قرار داد. هم اکنون در مجموعه کتابخانه فلادلفیا نگهداری میشود.
۹-به نظر میرسد چارلز دیکنز بیشفعال بوده است
دیکنز فردی بسیار پرانرژی بود به گونهای که او که اغلب نمیتوانست بخوابد، پیادهرویهای شبانۀ طولانی در خیابانهای لندن تقریبا کار هر شب او بود. همراه او در بیشتر این پیادهرویها، ویلکی کالینز، نویسندۀ کتاب «سنگ ماه» بود.
۱۰- چارلز دیکنز یک گربه خانگی هم داشت
دیکنز یک جمله معروف داشت: «چه هدیهای بالاتر از عشق به یک گربه وجود دارد؟» علاوه بر کلاغ، چارلز دیکنز همیشه یک گربه داشت که دور و بر او میپلکید. باب، گربه مشهور چارلز دیکنز در سال ۱۸۶۲ جانش را از دست داد و چارلز پنجه این گربه را پر کرد و روی یک نامه بازکن از جنس عاج سوار کرد. این نامه بازکن هم اکنون در مجموعه ادبیات انگلیسی در کتابخانه عمومی نیویورک نگهداری میشود.
۱۱- شنل قرمزی اولین عشق چارلز دیکنز بود
«شنل قرمزی اولین عشق زندگی من بود. همیشه احساس می کردم اگر می توانستم با شنل قرمزی ازدواج کنم، به سعادت کامل می رسیدم». این یکی از مشهورترین جملههای چارلز دیکنز است.
۱۲- جان مسافران یک قطار را نجات داد
در سال ۱۸۶۵، برای قطاری که دیکنز و معشوقهاش، الن ترنان (که بازیگر بود) سوارش بود سانحهای رخ داد و واگن درجه یکی که آن دو سوارش بودند، از بین ۸ واگن قطار، تنها واگنی بود که به رودخانه سقوط نکرد. دیکنز به مسافران کمک کرد به محل امنی بروند و سپس به قطار بازگشت تا چرکنویس داستان «دوست مشترک ما» را نجات دهد.
۱۳- در کتابخانه مخفی او چه خبر بود؟
او در خانۀ ییلاقیش، کتابخانهای قلابی با یک در مخفی داشت. در این کتابخانه کتابها و دستنوشتههای فکاهیاش را نگهداری میکرد، مثلاً عنوان یکی از کتابها این بود: «آیا مادر شکسپیر چاق بوده است؟»
۱۴- اصطلاحات ابداعی چارلز دیکنز مثل ویلیام شکسپیر خاص بود
خب نمیشود دیکنز را با ویلیام شکسپیر مقایسه کرد. هر کدام در ژانر ادبی خودشان صاحب سبک بودند. اما به عقیده جیمز جویس بعد از ویلیام شکسپیر، چارلز دیکنز تاثیرگذارترین نویسنده انگلیسی زبان بوده است. باید از چارلز دیکنز به خاطر خلق اصطلاحاتی مثل انگشت کرهای، گیج زدن، آشغالدونی، ugsome، slangular و … تشکر کنیم.
بیشتر بخوانید: معرفی رمانها و کتابهای برنده جایزه پولیترز که به زبان فارسی ترجمه شدهاند
۱۵-چارلز دیکنز پناهگاهی برای زنان بیخانمان تاسیس کرده بود
دیکنز در سال ۱۸۴۷ مرکزی را به همراه دوست ثروتمندش بارونس بوردت-کوتس برای زنان بیخانمان تاسیس کرد. این نویسنده مشهور در تمام پروسه راهاندازی این مرکز دخالت داشت و بروشورهای تبلیغاتی این خانه را در لندن منتشر کرد. وی زمانی که تعجب مردم را از وجود پیانو در مرکز زنان بیخانمان دید، شایعه کرد که در این مکان برای هر نفر یک پیانو وجود دارد. شاید دلیل این کار این بود که دیکنز نسبت به دیگر نویسندگان دوره ویکتوریایی از وضعیت زندگی فقرای شهر لندن اطلاع بیشتری داشت؛ چون خود کودکس سختی را با کار در یک کارخانه گذرانده بود. خالق داستان دو شهر در خانوادهای همیشه بدهکار بزرگ شده بود و بسیاری از شبها را در خیابانهای لندن به صبح رسانده بود.
به بسیاری از زنانی که تحت پوشش مرکزی دیکنز قرار میگرفتند، خانهای برای زندگی و البته امکاناتی برای بهبود وضعیت زندگیشان داده میشد. با این افراد با مهربانی برخورد میشد و لباسهای رنگارنگ و تمیز در اختیارشان قرار میگرفت. آنها میتوانستند مهارتی را بیاموزند و روزی وارد بازار کار شوند و یا ازدواج کنند.
۱۶- چارلز دیکنز عضو باشگاه احضار روح بود
چارلز دیکنز در زمانی که بسیاری از اهالی بریتانیا به نیروهای ماوراءالطبیعه اعتقاد داشتند عضو باشگاه ارواح بود اما همیشه هم میگفت که نسبت به این داستان بدبین است. دیکنز در نامهای که در سپتامبر ۱۸۵۹ به نویسنده ویلیام هوویت نوشت در این مورد گفت: «اما … من هنوز با هیچ یک از داستانهای اشباح و ارواح که برای من ثابت شده است، روبرو نشدهام و یا آن ویژگی خاصی در آن ندیدهام. این قضیه با تغییر برخی جزییات برای من در محدوده احتمالات طبیعی معمولی قرار میگیرد.»
۱۷- چارلز دیکنز شخصیت وسواسی داشت
دیکنز شخصیت وسواسی داشت و احتمالا مبتلا به اختلال اضطرابی OCD بود. مثلا زمانی که قرار بود در هتل اقامت داشته باشد تمام اثاثیه را از نو دوباره میچید. او همچنین اصرار میکرد که بچههایش اتاقهایشان را مرتب نگه دارند و اگر از توصیهاش سرپیچی میکردند به آنها یادداشتهای سرزنشآمیز مینوشت. چارلز دیکنز ۱۰ فرزند داشت. او در روز صد بار موهای خود را شانه میکرد.
۱۸- آنجایی که وصیت کرده بود دفن نشد
چارلز دیکنز وصیت کرده بود که در کلیسای جامع روچستر در کنت دفن شود اما پس از مرگش اصرار افکار عمومی باعث شد که او را در قطعه شعرا در کلیسای وست مینستر لندن دفن کنند. پیش از مرگش بی اعتنایی او به هشدارها (فلج جزئی – ناتوانی در خواندن حروف سمت چپ و لنگش روز افزون پای چپ) تا بدان جا پیش رفت که در سال ۱۸۷۰ اقدام به یک رشته کتاب خوانی جدید نمود. دیکنز در ۱۵ مارس برای آخرین بار «سرود کریسمس» را خواند و سرانجام در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، در حالی که «ادوین درود» به پایان نرسیده بود، به طور ناگهانی از جهان رفت. چارلز دیکنز در حالی که داشت با خواهر زنش جورجینا هوگارت ناهار میخورد سکته مغزی کرد و از دنیا رفت.
منبع: Mental Floss