معرفی و خلاصه بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

معرفی و خلاصه بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف


13 مرداد 1400 . زمان مطالعه: 16 دقیقه

خیلی بد »»»»»»»»»»»»»» خیلی خوب
بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف

آنتوان چخوف نویسنده، طنزپرداز و نمایشنامه نویس بزرگ روس برای بسیاری نام آشنایی است. نام چخوف با داستان کوتاه و تئاتر مدرن گره خورده است. امروز در سرویس کتاب و ادبیات مجله کوروش به بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف پرداخته ایم.

 

 

زندگینامه و بیوگرافی آنتون چخوف

 

آنتون پاولوویچ چِخوف (۲۹ ژوئیه ۱۸۶۰-۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴) یکی از بهترین نمایشنامه نویسان و نویسندگان داستان های کوتاه تاریخ به شمار می رود. چخوف را پدر داستان کوتاه مدرن دانسته اند و ابداعات و نوآوری های او در داستان کوتاه همچنان الهام بخش نویسندگان است. نویسنده بزرگ روس سرآمد نمایشنامه نویسان روزگار خود نیز بود.

 

آنتون چخوف نویسنده ده ها نمایشنامه است که در این بین چهار نمایشنامه او بیش از دیگر نمایشنامه هایش مورد توجه نویسندگان و منتقدان قرار گرفته اند. چخوف را در کنار هنریک ایبسن و آگوست استریندبرگ، یکی از سه چهره تأثیرگذار تئاتر مدرن نیز لقب داده اند.

 

چخوف در بیشتر دوران فعالیت ادبی خود همزمان به طبابت نیز می پرداخت و حتی نقل قول طنزآمیزی از او در دست است که گفته است: «طبابت همسر حقیقی و نویسندگی معشوقه ام است.»

 

چخوف در ابتدای راه ادبی خود برای تأمین معاش خود داستان می نوشت، ولی بعدا بر جاه طلبی های خود افزود و نوآوری های زیادی را در داستان کوتاهش به کار بست و موجب تکامل داستان کوتاه مدرن شد. هر چند داستان های کوتاه چخوف با بسیاری از داستان های روزگار خودش تفاوت داشتند و عموما نیز درک و هضم آنها برای خوانندگان مشکل بود، ولی نویسنده بزرگ روس هیچ وقت از این بابت از مخاطبانش پوزش نخواست.

 

حتی او در جایی عنوان کرده که وظیفه هنرمند پیدا کردن جواب نیست، بلکه پرسیدن سوالات است. با این مقدمه برویم سراغ ۱۱ داستان از بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف، طنزپرداز و نویسنده خوش قریحه روس، با ما همراه باشید.

 

 

«اتاق شماره ۶» روایت واقعیت های تلخ روسیه در قرن نوزدهم

 

«اتاق شماره ۶» از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

چخوف خود پزشک بود و از این رو، چندان با اوضاع و احوال بیمارستان ها بیگانه نبود. در «اتاق شماره ۶» که یکی از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف است، آندری یفیمیچ راگین پزشکی است که به تازگی مشغول کار در یک بیمارستان روانی شده است. او در همان روزهای ابتدایی متوجه شرایط اسفباری می شود که بیماران در آن زندگی می کنند. ولی همچنان عقیده دارد کار چندانی از او برای تغییر نمی آید.

 

راگین در ادامه با یکی از بیماران اتاق ۶ به نام ایوان دمیتریچ گروموف، یکی از عاقل ترین افراد شهر که قبلا کارمند دادگستری و دبیر فرمانداری بوده آشنا می شود. گروموف از بی علاقگی راگین و پذیرفتن شرایط حاکم بر نظام پزشکی به شدت انتقاد می کند. چخوف در اتاق شماره ۶ که یکی از مشهورترین و بهترین داستان های کوتاه جهان به حساب می آید با کنار هم گذاشتن بیماری رنج کشیده و پزشکی که او را درک نمی کند، به شیوه ای درخشان واقعیت های تلخ موجود در جامعه دیوان سالار روسیه قرن نوزدهم را نمایان می کند.

 

 

بیشتر بخوانید » مروری بر زندگی و آثار ایزابل آلنده «

 

 

«ویولن روتشیلد»، شاهکار فراموش نشدنی آنتون چخوف

 

«ویولن روتشیلد»، شاهکار فراموش نشدنی آنتون چخوف

 

«ویولن روتشیلد» یکی از تأثیرگذارترین و بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف است. او در این داستان کوتاه خواندنی زندگی خالی از عشق و محبت تابوت ساز ۷۰ ساله ای به نام یاکف ایوانف ملقب به «برنزا» را دستمایه قرار داده است. ایوانف هیچ وقت از کسب و کار خود درآمد خوبی نداشته و چندان توجهی هم به اطرافیان خود نداشته است.

 

حتی وقتی همسر پیر یاکف به شدت بیمار می شود، او بیش از اینکه به فکر همدردی با او باشد به فکر آن است که چطور تابوتی مناسب و ارزان برای او بسازد. ولی مرگ همسر باعث می شود که نظر یاکف کاملا نسبت به گذشته اش تغییر کند.

 

یاکف در کنار تابوت سازی درآمد مختصری از راه نوازندگی ویولن نیز داشت. او معمولا در جشن ها و عروسی ها به همراه یک گروه مطرب یهودی به نوازندگی می پردازد. در این گروه موسیقی فلوت نواز لاغر اندام و موبوری به به نام روتشیلد نیز حضور داشت که حتی شادترین ترانه ها را نیز با نوایی حزن انگیز می نواخت.

 

یاکف که عمیقا از یهودیان متنفر بود،‌ به خصوص اصلا تحمیل دیدن روتشیلد را نداشت. ولی پس از مرگ همسرش ویولنش را در می آورد و ترانه ای غمگین برای روتشیلد می خواند. روتشیلد یاکف را به خاطر تمام اشتباهاش می بخشد و ترانه ای که نواخته را به خاطر می سپارد. یاکف بعد از مرگ ویولن خود را به روتشیلد می بخشد تا او با آن ترانه های غمگینی را بنوازد که مدت ها بعد از مرگش نیز هر کسی را به گریه می اندازند.

حتما بخوانید  بررسی و خلاصه کتاب هنر ظریف بی خیالی اثر مارک منسون

 

 

«عزیزترینم» از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

«عزیزترینم» از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

شخصیت اصلی داستان کوتاه «عزیزترینم»، زنی دلسوز و وفادار به نام اولنکا پلمیاننیکووا است. او زنی است که با شور و شوق عمیقا درگیر زندگی می شود. اولنکا چنان به زندگی و شغل همسران اول و دوم خود دل می بندد که تمام فوت و فن های کاری آنها را یاد می گیرد تا هر زمان که لازم باشد به آنها در کارشان کمک کند. او پس از اینکه برای دومین بار بیوه می شود، باز هم فرصتی برای خوشبختی پیدا می کند.

 

ولی اسمیرین، سومین مرد زندگی اولنکا هم روزی می رود و دیگر بر نمی گردد. او مدت ها بعد به همراه همسر و پسرش به شهر بر می گردد. این بار هم اولنکا با روی خوش از آنها استقبال می کند و حتی تمام وقت خود را صرف محبت و کمک به پسر اسمرین می کند. اولنکا امیدوار است این بار پسر اسمیرین همچون سایر مردهای زندگی اش از او گرفته نشود.

 

 

بیشتر بخوانید » بهترین داستان های کوتاه جهان «

 

 

«بانو و سگ ملوس»، عاشقانه ای تأثیرگذار و از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

«بانو و سگ ملوس»، عاشقانه ای تأثیرگذار از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

زن متاهل ناراضی به نام آنا و پدر و شوهر کسلی به نام دیمیتری در تعطیلات خود در یالتا یکدیگر را ملاقات می کنند. این دو در بدبختی خود رابطه عاشقانه ای را با یکدیگر آغاز می کنند. این رابطه برای آنا به معنای بارقه ای از امید است، ولی نگاه دیمیتری به این رابطه تنها راهی برای منحرف کردن ذهنش از زندگی ناخوشایندش است.

 

آنا حس می کند که عزت و احترام خود را از دست داده، ولی دیمتیری چندان قادر به همدردی با دلمشغولی های آنا نیست و با بی ملاحظگی به این نگرانی معشوقه اش پاسخ می دهد. پس از تعطیلات دیمیتری دوباره به زندگی روزمره خود بر می گردد و آنجاست که متوجه آنچه از دست داده می شود و می فهمد که علاقه اش به آنا چقدر عمیق بوده است. «بانو و سگ ملوس» یکی از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف است که به خوبی نقش انکارناپذیر عشق در زندگی را نشان می دهد.

 

 

«کاشتانکا» داستانی متاثر و دلگرم کننده

 

«کاشتانکا» از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

پس از «بانو و سگ ملوس» سراغ یکی از دیگر داستان های چخوف برویم که سگ در آن نقش مهمی دارد. کاشتانکا، سگ ماده پرمحبتی است روزی صاحبش را گم می کند. او پشت در منزل یک دلقک سیرک به خواب می رود. دلقک پس از پیدا کردن کاشتانکا اسم جدیدی روی او می گذارد و او را برای استفاده در نمایش های سیرک آموزش می دهد.

 

کاشتانکا در آنجا با سایر حیوانات سیرک آشنا می شود و خیلی زود زندگی گذشته خود را از یاد می برد و آماده اولین نمایش خود می شود. کاشتانکا روزی در میان حاضران در سیرک متوجه صاحب قبلی خود می شود و به سرعت خود را به او می رساند. «کاشتانکا» داستان فوق العاده دلگرم کننده ای است که هر خواننده ای را متأثر می کند.

 

 

بیشتر بخوانید » مروری بر زندگی و آثار گابریل گارسیا مارکز «

 

 

«آنا به گردن» از جذاب ترین داستان های کوتاه نویسنده شهیر روس

 

«آنا به گردن» از جذاب ترین داستان های کوتاه نویسنده شهیر روس

 

درونمایه اصلی این داستان جذاب آنتون چخوف نابرابری اجتماعی است و اینکه چقدر می تواند روی زندگی هر فردی تاثیر بگذارد. آنا شخصیت اصلی داستان «آنا به گردن» چخوف است که خانواده ای فقیر دارد. والدین او به محض اینکه دخترشان به سن بلوغ می رسد شروع به جستجوی شوهری برای او می کنند.

 

آنای ۱۸ ساله برای خانواده خود فداکاری می کند و تصمیم می گیرد همسر مرد مسن پنجاه و چند ساله ای نه چندان خوش رو شود تا بتواند به خانواده اش کمک کند. ولی امیدهای او خیلی زود رنگ می بازد. شوهر آنا هیچ احترامی برای خانواده او قائل نیست، هیچ پولی هم به او نمی دهد و دائما هم جایگاه اجتماعی آنا را به او گوشزد می کند.

 

اوضاع آنا به زودی تغییر می کند، او بعدا به محافل طبقات بالای جامعه راه پیدا می کند و زندگی مملو از مجالس رقص و میهمانی را در پیش می گیرد. آنا با محبوبیت تازه ای که در میان اقشار مرفه پیدا کرده، کاملا خانواده اش را به دست فراموشی می سپارد و حتی از اینکه پدرش چنین مرد فقیری بوده خجالت می کشد.

 

 

«وانکا»، شاهکار حزن آلودی از آنتون چخوف

 

«وانکا»، شاهکار حزن آلودی از آنتون چخوف

 

«وانکا» یکی از غم انگیزترین داستان های کوتاه آنتون چخوف است. در این داستان پسربچه ۹ ساله ای روستایی از پدر بزرگش جدا شده و برای نوکری و شاگردی به خانه و کارگاه کفاشی آلیاخین در شهر مسکو فرستاده شده است. کفاش در خانه و کارگاه با وانکا دائما بدرفتاری می شود و او را مجبور به انجام دشوارترین کارها می کنند.

 

وانکا خواب و غذای کافی ندارد و حتی آلیاخین مرتب پسرک بیچاره را به طرز وحشیانه ای کتک می زند. وانکا علاوه بر کارهای روزمره در کارگاه کفاشی باید شب ها بیدار بماند و از بچه کوچک آلیاخین نگهداری کند.

 

هر چند شرایط اسفبار زندگی وانکا برای خوانندگان امروزی چندان پذیرفتنی نیست،‌ ولی در قرن نوزدهم بسیاری از خانواده های بی بضاعت فرزندان خود را برای نوکری به نزد خانواده های مرفه می فرستادند. حتی تا اواسط قرن نوزدهم و لغو قانون برده داری در روسیه، سِرف ها یا دهقانان را همچون سایر دارایی ها داد و ستد می کردند.

حتما بخوانید  10 تا از پرفروش ترین و بهترین کتاب‌ های پائولو کوئیلو

 

وانکا با پرس و جوهای فراوان متوجه می شود بهترین راه برای نجات از این شرایط سخت نوشتن نامه ای به پدر بزرگش است. وانکا نوشتن نامه را تمام می کند و در حالی به خواب می رود که از فکر اینکه پدربزرگ نامه او را بخواند غرق در خوشبختی است. ولی در ادامه خوانندگان با پیچش داستانی مواجه می شوند که پایان غم انگیزی را برای پسرک بیچاره رقم می زند.

 

 

«مرگ یک کارمند» از بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف

 

«مرگ یک کارمند» از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

«مرگ یک کارمند» همچون بسیاری از داستان های کوتاه آنتون چخوف فضایی طنزآلود با طرحی بسیار ساده دارد. ایوان دمیتریچ چرویاکف، کارمند دون پایه ای است که در سالن تئاتر مشغول تماشای یک نمایش است. او ناگهان عطسه می کند. چرویاکف تصور می کند عطسه او ممکن است اسباب زحمت ژنرال بریزژالف، مدیر کل اداره راه که همردیف اوست شده باشد. به این ترتیب کارمند بیچاره به سرعت وارد عمل می شود و از او عذرخواهی می کند.

 

با وجودی که ژنرال بریزژالف عذرخواهی کارمند را قبول کرده، ولی او همچنان در دل از کاری که کرده ناراحت است. بنابراین چرویاکف شرمسار تصمیم می گیرد روز بعد هم به دفتر ژنرال برود و دوباره از او معذرت خواهی کند. ولی چرویاکف این بار بدموقعی مزاحم ژنرال شده است. ژنرال که به خوش رویی شب قبل نیست، با داد و فریاد چرویاکف مزاحم را از دفترش بیرون می کند.

 

چرویاکف با حالی اسفبار به خانه باز می گردد،‌ روی مبل دراز می کشد و می میرد! آنتون چخوف با این پایان سورئال و طنز بّرنده اش به شیوه مخصوص خود دیوان سالاری حاکم بر نهادهای اداری و دولتی را به سخره گرفته است.

 

 

بیشتر بخوانید » مروری بر زندگی و مشهوترین آثار چارلز دیکنز «

 

 

«چاق و لاغر»، طنز اجتماعی ساده از نویسنده بزرگ روس

 

«چاق و لاغر»، طنز اجتماعی ساده از نویسنده بزرگ روس

 

«چاق و لاغر» مانند بسیاری از داستان های بسیار کوتاه چخوف برش بسیار کوتاهی از واقعه ساده روزمره ای است. دو دوست قدیمی یکی لاغر و دیگری چاق به همراه خانواده های خود در ایستگاه قطار به هم می رسند. دو دوست بلافاصله از دیدن یکدیگر خوشحال می شوند و از هر دری صحبت به میان می آورند.

 

وقتی بحث شغل به میان می آید، معلوم می شود که دوست چاق مقام و منصب بالایی دارد. اینجاست که لحن صحبت های دوست لاغر تغییر می کند و او با ادب و احترام غیرطبیعی با دوست خود صحبت می کند. نهایتا این دوست چاق است که از تغییر لحن دوست لاغرش معذب می شود و تصمیم می گیرد به سرعت از او خداحافظی کند.

 

 

«بوقلمون صفت» از بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف

 

«بوقلمون صفت» از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

«بوقلمون صفت» یکی از بی شمار داستان های کوتاه آنتون چخوف است که به شیوه طنزآمیز دورویی و ریاکاری مردم را نشان می دهد. بوقلمون صفت فضای طنزآلودی دارد و با پیچشی بامزه به خواننده ارزش های از دست رفته جامعه را گوشزد می کند. سگی انگشت خریوکین، مرد مستی را گاز می گیرد. خریوکین با فریادهای خود مردم را به کمک می طلبد. افسری کلانتری به نام اچوملف از آنجا عبور می کند و پس از شنیدن داد و فریادهای او به نزدش می آید. اچوملف ابتدا شروع به بد و بیراه گفتن به صاحب سگ می کند.

 

ولی وقتی یکی از حاضران به افسر کلانتری می گوید سگ به ژنرال خوشنامی تعلق دارد. برنامه های اچوملف عوض می شود. او تصمیم می گیرد برای خوشخدمتی به دنبال صاحب سگ برگردد. همچنان که جمعیت در صحنه جرم گرد آمدند، اچوملف بوقلمون صفت دائما رنگ عوض می کند و بر سر خریوکین بیچاره فریاد می زند.

 

آنتون چخوف با این داستان کوتاه فراموش نشدنی اخلاقیات سست مردم جامعه و ریاکاری حاکم بر آن را به خوبی نشان می دهد،‌ جامعه ای که حتی مجریانش قانونش به جای اجرای قانون خوش دارند با زیر پا گذاشتن آن‌، رضایت مقامات بالا و صاحب منصبان را جلب کنند.

 

 

«مردی در صندوقچه» از بهترین داستان های کوتاه آنتوان چخوف

 

«مردی در صندوقچه» از بهترین داستان های کوتاه آنتون چخوف

 

به نظر می رسد غیرممکن است که بتوان تمام دارایی های کسی را درون یک صندوقچه جای داد. ولی بلیکوف، شخصیت اصلی داستان «مردی در صندوقچه» که در ترس دائمی زندگی می کند، چنین کرده است. او که از بدگمانی حادی رنج می برد، از هر چیز جدیدی می ترسد و دائما از این شکایت دارد که مردم قبلا زندگی بهتری داشتند.

 

او مایل به دانستن هیچ چیزی که نیازی به آن نمی بیند نیست. او هیچ دوستی ندارد و از همه اطرافیانش واهمه دارد. بلیکوف تمام دارایی خود را در صندوقچه ای نگهداری می کند و وقتی هم بیرون می رود، یقه کاپشن خود را جوری بالا می کشد که کسی او را نشناسد. بلیکوف تا پایان عمر به همین طریق زندگی می کند و زمانی هم که از دنیا می رود، جنازه او را درون صندوقچه خودش دفن می کنند.

 

 

منبع: theculturetrip، thegreatestbooks

 

 

کالابرگ الکترونیک