کتاب «آخرین رویای فروغ» نوشته سیامک گلشیری برشی از زندگی خانوادهای است که در آخرین روزهای زندگی مادر خود به دور او جمع شدهاند. اما مادر که حافظه خود را از دست داده، هیچکس را نمیشناسد. آخرین رویای فروغ از جمله آثار متفاوت سیامک گلشیری است که بیشتر به دلیل نوشتن داستانهای ژانر وحشت و همینطور داستانهای رده سنی نوجوان شهرت دارد. امروز در سرویس کتاب و ادبیات مجله کوروش به معرفی و خلاصه این کتاب جذاب و خواندنی آخرین رویای فروغ پرداختهایم.
مشخصات کتاب «آخرین رویای فروغ»
ژانر: درام، خانوادگی
عنوان: آخرین رویای فروغ
نویسنده: سیامک گلشیری
سال انتشار: ۱۳۹۴
ناشر اصلی: نشر چشمه
زبان اصلی: فارسی
تعداد صفحات: ۱۶۰ صفحه
مدت زمان مطالعه: حدود ۳ ساعت و ۴۵ دقیقه
مختصری درباره سیامک گلشیری
سیامک گلشیری متولد ۲۲ خرداد ۱۳۴۷ در اصفهان است. سیامک فرزند احمد گلشیری و برادرزاده هوشنگ گلشیری است که هر دو نویسندگان و مترجمان صاحبنظر و برجسته ادبیات ایران به شمار میروند. سیامک تا ۶ سالگی در اصفهان زندگی کرد و سپس به همراه خانواده به تهران نقل مکان کرد تا دوباره در سال ۱۳۵۹ به اصفهان بازگردد.
گلشیری در اواخر دوره دبیرستان به حوزه نمایشنامهنویسی علاقه پیدا کرد و چندین نمایش را نیز روی صحنه برد. سیامک گلشیری پس از اینکه در دوران جنگ به دلیل تک فرزندی از جبهه جنگ معاف شد، به یادگیری زبان آلمانی پرداخت و نهایتا تصمیم گرفت در دانشگاه در رشته زبانی آلمانی تحصیل کند. سیامک گلشیری در حین تحصیل به ادبیات آلمان و جهان علاقهمند شد و به مطالعه آثار نویسندگان مختلف روی آورد.
گلشیری در سال ۱۳۷۵ با مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات آلمانی فارغالتحصیل شد. سیامک گلشیری فعالیت ادبی خود را از اوایل دهه هفتاد خورشیدی شروع کرد. او داستانهای کوتاهی را در نشریات ادبی همچون «آدینه»، «کارنامه»، «گردون»، «کلک» و «زنده رود» به چاپ رساند.
پس از آن نوبت به چاپ اولین مجموعه داستان او «عشق و مرگ» بود که در سال ۱۳۷۷ به چاپ رسید. سیامک گلشیری تاکنون بیش از ۲۰ رمان و مجموعه داستان به چاپ رسانده و برنده جوایز ادبی مختلفی از جمله «جایزه مهرگان ادب»، «جایزه یلدا» و «جایزه هوشنگ گلشیری» شده است. گلشیری علاوه بر داستانهای بزرگسالان در حوزه کودک و نوجوان نیز آثاری را منتشر کرده که از جمله مجموعه رمان پنج قسمتی «خون آشام» در ژانر وحشت او در میان پرفروش ترین کتابهای ادبیات کودک و نوجوان ایران قرار میگیرد.
خلاصه کتاب آخرین رویای فروغ
داستان کتاب «آخرین رویای فروغ» درباره زن میانسالی به نام فروغ است که حال مساعدی ندارد. او دچار فراموشی شده و دخترانش پروین، آذر و آرزو به همراه همسران خود در ویلایی در رامسر دور هم جمع شدند. در ادامه قرار است که بیژن، پسر فروغ نیز به این جمع ملحق شود.
پروین تماسی از فرد ناشناسی دریافت میکند که ادعا میکند فروع قبلا شوهر و فرزندی به نام فریبا داشته است که تاکنون هیچکدام از فرزندانش از آن خبر نداشتند. اکنون قرار است که این مرد ناشناس که شوهر اول فروغ است و دخترش فریبا برای دیدن فروغ به ویلای رامسر بیایند. اما فرزندان فروغ در حالی متوجه راز مگوی مادرشان شدهاند که او اصلا فرزندانش را به یاد نمیآورد و نمیتواند به آنها در حل معما کمک کند. تمام ماجراهای رمان آخرین رویای فروغ در یک شب در ویلا رخ میدهد.
نقد و بررسی کتاب آخرین رویای فروغ
آخرین رویای فروغ رمانی کوتاهی است که در سال ۱۳۹۳ در بین کتابهای قفسه آبی انتشارات چشمه به چاپ رسید. سیامک گلشیری که به نویسنده آثار ژانر وحشت شهرت دارد در رمان آخرین رویای فروغ داستانی با حال و هوا و فضای کاملا متفاوتی نوشته است. در کتاب آخرین رویای فروغ نویسنده داستانی خطی و کاملا ساده را بدون هیچ پیچیدگی و تعلیقی دنبال میکند.
آخرین رویای فروغ کاملا فضای سادهای دارد که باعث میشود خواننده به راحتی بدون مکث داستان کتاب را دنبال کند. رمان عمدتا گفتوگو محور است و خواننده از میان گفتگوهای شخصیت و تداعیهای ذهنی به روابط هر کدام از شخصیتها و آنچه در برآنها رفته پیمیبرد.
سیامک گلشیری در رمان آخرین رویای فروغ نیز نثر سلیس و گیرای همیشگی خود را به کار برده تا در انتقال مضامین جذاب داستان به مخاطب به خوبی عمل کند. شخصیتپردازیهای خوب و سنجیده به همراه جزئیات داستانی که با ظرافت بیان شدند از آخرین رویای فروغ درام پرکششی ساخته که میتواند برای هر خوانندهای که دنبال یک داستان ایرانی جذاب پیشنهاد ارزشمندی باشد.
بخشهایی از کتاب آخرین رویای فروغ
آرزو گفت: «دو هفته پیش همین موقعها بود که به مامان زنگ زدم. میخواستم باهاش دربارهی یه چیزی مشورت کنم. بهم گفت یه رستوران خیلی خوب نزدیک خونهش باز شده. گفت میخواد یه روز من و امیر رو دعوت کنه خونهش و به غذای خیلی عالی از اون جا برامون سفارش بده. چطور یه دفعه یه همچین اتفاقی افتاد؟ هنوز باورم نمیشه. خدایا.» صدایش میلرزید. بعد یک دفعه، مثل آدمی که یادش افتاده باشد کار مهمی را انجام نداده، صندلیاش را عقب داد و از جا بلند شد. گفت:«مامان با اون وضع خوابیده اون بالا. دیگه هیچ کدوم مونو نمیشناسه. اون وقت ما نشستهیم این پایین داریم حرفهای صدمن یه غاز میزنیم.»
آذر گفت: «فردا پس فردا همه مونو میشناسه. میشه عین اولش.» آرزو گفت:«از کجا میدونی؟ از کجا میدونی که میشه عین اولش؟ اگه همین طوری موند، چی؟ اگه دیگه هیچ کدوم مونو نشناخت چی؟» آذر بلند شد رفت طرفش. گفت: «خوب میشه، آرزو. من مثل روز برام روشنه. مطمئن باش حافظهش برمیگرده.» خیال میکنی. برو یه نگاه بهش بنداز. دیگه خوب نمیشه.» نادر گفت: «میدونی توی این سه روز بیماری چی کشید! ما تازه دیشب از بیمارستان آوردیمش. معلومه که حالا تا یه دو سه روز این طوریه. ولی مطمئن باش بهتر میشه.»
آرزو برگشت طرف نادر. گفت:«نمیدونم شماها واقعا چی فکر میکنین، ولی من نگرانشم. اینو دارم جدی میگم.» رو کرد به آذر. بغض کرده بود. گفت:«نمیدونم چرا از وقتی پامو گذاشتم توی اتاقش، فکر میکنم دیگه قرار نیست زیاد زنده بمونه، آذر.» بلندبلند گریه کرد و دستهایش را گذاشت روی صورتش. آذر او را در آغوش گرفت. آهسته گفت: «این چه حرفیه که میزنی؟ بهتر میشه.»
***
«گفت مرد تعریف میکند که یک سال پیش یک روز عصر با پسرش میآیند آنجا و توی ساحل مینشینند؛ شاید همان اطراف، نزدیک جایی که امیر و دوستانش نشسته بودند. آن وقت مرد به سرش میزند که با پسرش بروند توی آب. لباسهایشان را درمیآورند و میزنند به آب. همانطور که دست همدیگر را گرفته بودند، چند متری جلو میروند. فکر میکردند حتا تا چند متر جلوتر هم همانطور کمعمق است.
به خاطر همین دست همدیگر را رها میکنند و میروند جلوتر. همهچیز تا چند دقیقه خیلی خوب بوده. تا اینکه یکدفعه مرد میبیند پسرش نیست. غیب شده بوده. ظرف مدت خیلی کوتاهی ناپدید شده بوده. مرد اول فکر میکند پسرش دارد با او بازی میکند. اما بعد که میبیند هیچ خبری از او نمیشود، بلندبلند صدایش میکند. چندبار میرود زیر آب و بعد تا جایی که میتواند از ساحل دور میشود. تمام آن اطراف را دیوانهوار شنا میکند، اما دیگر بیفایده بوده. آب پسر را با خودش برده بوده. آن وقت شروع میکند به فریاد زدن.»
سخن پایانی
رمان آخرین رویای فروغ از آن دسته رمانهای ایرانی است که با توصیفات جاندار و گیرای سیامک گلشیری حس تماشای یک درام خوب ایرانی را به مخاطب میدهد. نویسنده با تداعیهای ذهنی و گفتگوهای اعترافگونهی اعضای خانواده که به دور فروغ، مادر خانواده که حافظهاش را از دست داده جمع شدهاند، هر اطلاعاتی که مخاطب برای درک اوضاع به هم ریخته خانواده لازم داشته باشد را در اختیارش قرار میدهد. کتاب آخرین رویای فروغ لحنی صمیمانه و بسیار ساده و روان دارد و همین نیز باعث میشود تا خواننده به دور از هر جانبداری یا قضاوتی ماجرای کتاب را تا پایان با حوصله دنبال کند. آخرین رویای فروغ پیشنهاد جذابی برای دوستداران درامهای جمعوجور و صمیمی خانوادهای است.