۱۱ نوامبر، صد و نود و نهمین سالروز تولد «فئودور داستایوفسکی»، نویسنده مشهور روسی است. از داستایوفسکی، بهعنوان پدر روانشناسی ادبیات یاد میشود. او با آثار منحصربهفرد و روانکاوانهاش، تمام زوایای تاریک و پنهان شخصیتها را پیش چشم شما میگذارد. در رمانهای او، منفورترین و پستترین اشخاص، کارهای نیکی میکنند و بهترین افراد نیز دچار جنایتهای هولناکی میشوند. داستایوفسکی خالق رمانهای جنایت و مکافات، برادران کارامازوف، یادداشتهای زیرزمینی، ابله و شبهای روشن است. در این مجله کوروش به مناسبت سالروز تولد خالق جنایت و مکافات و ابله، به زندگینامه و بررسی و معرفی آثار و کتابهای داستایوفسکی میپردازیم.این مقاله را از سرویس کتاب و ادبیات در مجله کوروش بخوانید.
زندگینامه فئودور داستایوفسکی
فئودور داستایوفسکی در سال ۱۸۲۱ متولد و در حومه مسکو بزرگ شد. پدرش پزشکی موفق بود و در یک بیمارستان خیریه کار میکرد که خدمات درمانی برای افراد بسیار فقیر ارائه میداد. این خانواده در مجتمع بیمارستان خانهای داشتند، بنابراین داستایوسکی جوان، از همان ابتدا در معرض تجربیاتی قرار گرفت که معمولا کودکان دیگر از آنها در امان بودند.
او در سن ۱۲ سالگی ابتدا به مدرسهای در مسکو و بعدا در پایتخت، سنپترزبورگ اعزام شد و تحصیلات خوبی را کسب کرد. بعد از فارغالتحصیلی، داستایوفسکی مدتی بهعنوان مهندس کار کرد. او شروع به قماربازی کرد و پولهایش را از دست داد؛ تجربیاتی که همه زندگی او را آزار میداد و اتفاقا باعث نوشتن رمان شاهکار «قمارباز» شد. در اواخر ۲۰سالگی با گروهی از نویسندگان و روشنفکران رادیکال دوست شد.
داستایوفسکی عمیقا درگیر ماجرا نبود؛ اما وقتی دولت تصمیم گرفت مخالفها را سرکوب کند، داستایوفسکی را نیز دستگیر کرده و به زندان فرستادند. او را تا پای تیرباران بردند؛ ولی سربازان شکلیک نکردند و او به ۴ سال کار اجباری در سیبری محکوم شد. دقیقا اتفاقات مربوط به زندان نیز در کتاب خاطرات خانه اموات و واقعه اعدام او، در قسمتی از کتاب ابله داستایوفسکی شبیهسازی شده است.
تنها پس از بازگشت از سیبری بود که داستایوفسکی خود را بهعنوان «نویسنده» تثبیت کرد. برخی از آثار و کتابهای داستایوفسکی عبارتند از:
یادداشتهای زیرزمینی در سال ۱۸۶۴؛
جنایت و مکافات در سال ۱۸۶۶؛
ابله در سال ۱۸۶۹؛
شیاطین در سال ۱۸۷۲؛
برادران کارامازوف ۱۸۸۰.
تمام کتابهای داستایوفسکی، خشن و غمانگیز و معمولا بسیار طولانی و پیچیده هستند. در آثار او همیشه تحلیلهای روانکاوانه فوقالعادهای را از تمام شخصیتها میخوانید. مارسل پروست (Marcel Proust) یکی از بزرگترین تحسینگران او در کتاب «داستایوسکی در هنر و ادبیات» میگوید:« شاید میشد که داستایوفسکی عنوان تمام رمانهایش را جنایت و مکافات بنامد.»
«جنایت» در معنای عام بهمعنای تخطی از محدودههای اخلاقی، قانونی و انسانی است. با توجه به معنای واژه جنایت، این سخن پروست منطقی به نظر میرسد. رمانهای مطرح داستایوفسکی اغلب جنایتی را شرح میدهند؛ اما تفاوت عمده او با دیگر نویسندگان در نحوه پرداختن به این جنایت است. میتوان گفت که درونمایه اصلی آثار او، شرح و توصیف روحیه و حالات قهرمان داستان پس از ارتکاب جنایت است. در ادامه این مقاله، به بررسی مفهوم و معنای آثار این رماننویس بزرگ که همواره در زمره پرفروشترین و محبوبترین رمانهای تاریخ ادبیات دنیا هستند پرداختهایم.
بیشتر بخوانید: معرفی ۱۲ کتاب از بهترین و پرفروشترین رمانهای دنیا در تمام تاریخ
معرفی آثار و کتابهای داستایوفسکی
۱- یادداشتهای زیرزمینی؛ ارزش رنجبردن
اولین کتاب بزرگ و نقطه شروع شاهکارهای آثار داستایوفسکی، کتاب «یادداشتهای زیرزمینی» است. این یادداشتها شعار گستردهای علیه زندگی و جهان است که توسط کارمندی بازنشسته ارائه میشود. او با همه (از جمله خودش) عمیقا غیرمنطقی، ناسازگار و خشمگین است. او به جمع برخی از همکاران سابقش میرود و به همه آنها میگوید که چقدر همیشه از آنها متنفر بوده است.
به نظر میرسد او برای نقش اول بودن و قهرمان داستان شدن، شخصیتی «گروتسک» است. اما او کار مهمی را انجام میدهد؛ او به نوعی عجیبوغریب در شرایط انسانی، اصرار میکند که همه ما خوشبختی میخواهیم؛ اما استعداد ویژهای داریم که خود را بدبخت کنیم: «انسان گاهی اوقات فوقالعاده با شور، عاشق رنج است.»
داستایوفسکی در رمان خود در حال حمله به عادت ماست که به خود میگوییم با ایجاد تفاوت و تغییر چیزها، میتوانیم رنجمان را پشت سر بگذاریم. داستایوفسکی استدلال میکند که این یک توهم است. رنج همیشه ما را تعقیب خواهد کرد. طرحهای بهبود جهان همیشه دارای یک نقص هستند: آنها درد را از بین نمیبرند، بلکه فقط عواملی را که باعث درد ما میشوند، تغییر میدهند. زندگی فقط میتواند فرایندی برای تغییر کانون درد باشد، هرگز خود درد را از بین نمیبرد.
«حمیدرضا آتش بر آب» مترجم خوب کتاب یادداشتهای زیرزمینی نوشته است:
«این یک رمان نیست؛ ناقوس گنگ هولناکی است برای تفکر ادبی دوران خود؛ محصول مشترک زمین و مریخ. یادداشتهای زیرزمینی،پدیدهای فراتر از هنر و ادبیات بوده و هست و باقی خواهد ماند. خواندن این رمان برای کسانی که از منظر روانی ضعیف هستند، جایز نیست.»
بیشتر بخوانید: نگاهی به زندگینامه و بهترین کتاب های جی دی سلینجر
۲- جنایت و مکافات؛ شناخت شخصیتها در جرم و جنایت
ماکسیم گورکی (Maxim Gorky) میگوید: « داستایوفسکی وجدان دردناک روسیه است.»
در ادامه معرفی آثار و کتابهای داستایوفسکی به شاهکار داستایوفسکی یعنی جنایت و مکافات میرسیم. کتاب مشهور «جنایت و مکافات» داستایوفسکی، با یک روشنفکر فقیر، یعنی «راسکولنیکوف»، ملاقات میکنیم. راسکولنیکوف شیفته قدرت و بیرحمی است؛ او خود را نسخهای از ناپلئون میپندارد: «رهبران انسانها، مانند ناپلئون، همه بدون استثناء مجرم بودند، آنها قوانین قدیمی مردم خود را زیر پا گذاشتند تا قوانینی جدید را برای آنها مناسبتر سازند و هرگز از خونریزی هراس نداشتند.»
اما معلوم میشود که او اصلا شبیه قهرمان خونسرد و منطقی تخیلی خود نیست. او از آنچه انجام داده است، احساس گناه میکند و با وحشت خود را عذاب میدهد. ما احتمالا هرگز جنایت راسکولنیکوف را در کتاب جنایت و مکافات داستایوفسکی انجام نمیدهیم؛ اما غالبا تمایل آزاردهندهای داریم: فکر میکنیم خودمان را بهتر از آنچه در واقع هستیم، میشناسیم. راسکولنیکوف فکر میکرد بیرحم است؛ اما در واقع اینطور نیست، او فکر میکند احساس گناه نخواهد کرد؛ اما بعد از جنایتش پشیمان میشود.
در حالی که بسیاری از داستاننویسان از نشاندادن واقعیت بیمارگونه افراد در نمایی پرزرقوبرق و فریبنده لذت میبرند؛ جنایت و مکافات داستایوفسکی مأموریت کنجکاوانه اما پاداشآورتری را آغاز میکند: او میخواهد فاش کند که در زیر نقاب شخصی به اصطلاح «هیولا»، یک شخصیت دلپذیر و بسیار جالبتر وجود دارد؛ شخصی خوب اما متوهم، باهوش اما ترسیده و وحشتزده.
۳- زیبایی زندگی در رمان ابله داستایوفسکی
ما باید بتوانیم که زیبایی زندگی را در شاهکار ماندگار قرنها، رمان ابله داستایوفسکی و تجربه مرگ او قبل از اعدام، به دست بیاوریم. در این رمان، او ۳ دقیقه قبل از مرگ، برای اولین بار زندگی را بهوضوح میببیند؛ او متوجه گل مروارید طلاکاری شده یک کلیسای نزدیک و چگونگی براقشدن آن در زیر آفتاب میشود.
او قبلا هرگز نمیفهمید که تابش نور خورشید چقدر جذاب است. او پر از عشق عظیم و عمیق به جهان است.
اما آیا گذراندن تمام زندگی در چنین حالت قدردانی و بخشندگی چگونه خواهد بود؟ در رمان ابله داستایوفسکی چنین نیست؛شخصیت اول داستان هیچ یک از نگرشهای عادی را ندارد، همه را به یک اندازه دوست دارد و هرگز احساس عصبانیت و ترس نمیکند. به نظر دیگران، او شخصی سفیه و احمق است.
بیشتر بخوانید: نگاهی به زندگینامه و بهترین کتاب های ارنست همینگوی
۴- برادران کارامازوف داستایوفسکی؛ مرزهای ایدهآلگرایی
در معرفی آثار و کتابهای داستایوفسکی برادران کارامازوف جایگاهی ویژه و درخشان دارد. رمان برادران کارامازوف آخرین رمان از مجموعه کتابهای داستایوفسکی است و او آن را در ۶۰ سالگی نوشته است. در بخشی از این کتاب، داستانی درباره عیسی مسیح از زبان یکی از شخصیتهای کتاب روایت میشود که بسیار جالبتوجه است.
مسیح بازگشته است تا تعالیم بخشش و عشق جهانی خود را عملی کند. اما اتفاق عجیبی میافتد؛ مقتدرترین رهبر مذهبی وی را دستگیر و زندانی کرده است.
در نیمه شب، این رهبر مذهبی به سلول مسیح میرود و توضیح میدهد که نمیتواند به او اجازه دهد کارهایش را روی زمین انجام دهد؛ زیرا تهدیدی برای ثبات جامعه است.
او میگوید مسیح بسیار بلند پرواز، بیش از حد پاک و بیش از حد کامل است. بشریت نمیتواند به اهداف ناممکنی برسد. واقعیت این است که مردم نتوانستهاند طبق آموزههای او زندگی کنند.
ما باید بسیاری از غیرمنطقیبودن، حماقت، حرصوآز، خودخواهی و کوتهبینی را بهعنوان قسمتهای غیرقابل درمان بیماری انسان بپذیریم و بر این اساس برنامهریزی کنیم و این فقط تزی بدبینانه درمورد سیاست یا دین نیست که به ما معرفی میشود.
داستایوفسکی در سال ۱۸۸۱ درگذشت. او زندگی بسیار سختی داشت اما کتابهای داستایوفسکی موفق به انتقال ایدهای شدن که شاید او پیش از آنها، در هیچ کتابی نیامده و هیچکسی آن را درک نکرده باشد.
بیشتر بخوانید: نقد و بررسی کتاب برادران کارامازوف
منبع: The school of life