فیلم سکوت بره ها (The Silence of the Lambs) اقتباس درخشانی از رمانی به همین نام نوشته «توماس هریس» است. در سکوت بره ها به کارگردانی «جاناتان دمی» و نویسندگی «تد تلی» بازیگران مشهوری از جمله «جودی فاستر»، «تد لوین» و «آنتونی هاپکینز» نقشآفرینی کردند. سکوت برهها علاوه بر اینکه فروش گیشه فوقالعادهای داشت، مورد توجه منتقدان نیز قرار گرفت و حتی به اولین فیلم ترسناک تاریخ نیز تبدیل شد که برنده پنج جایزه اصلی اسکار (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگران مرد و زن، بهترین فیلمنامه) میشد. امروز در مجله کوروش به نقد و بررسی و خلاصه داستان فیلم سکوت برهها پرداختهایم. با سرویس هنر و سینما همراه باشید.
مشخصات فیلم سکوت بره ها (The Silence of the Lambs)
ژانر: ترسناک، روانشناختی
کارگردان: جاناتان دمی
تهیهکننده: کنت اوت، ادوارد ساکسون، رون بزمن
فیلمنامه: تد تلی
بر پایه: رمان «سکوت برهها» اثر توماس هریس
بازیگران: جودی فاستر، آنتونی هاپکینز، اسکات گلن، تد لواین، آنتونی هیلد، بروک اسمیت، کیسی لمونز
موسیقی: هاوارد شور
فیلمبرداری: تاک فوجیموتو
تدوین: کریگ مککی
تولید: استرانگ هارت پروداکشن
توزیع: اوریون پیکچرز
اکران: ۳۰ ژانویه ۱۹۹۱
مدت زمان: ۱۱۸ دقیقه
محصول کشور: ایالات متحده
زبان: انگلیسی
بودجه: ۱۹ میلیون دلار
فروش گیشه: ۲۷۲،۷ میلیون دلار
آیامدیبی (IMDb): ۸،۶
راتن تومیتوز: ۹۶٪
متاکریتیک: ۸۵٪
خلاصه داستان:
«کلاریس استارلینگ» (جودی فاستر) یک مأمور کمتجربهی افبیآی است که باید از «هانیبال لکتور» (آنتونی هاپیکنز)، یک روانپزشک و قاتل باهوش اما بیرحم کمک بگیرد تا بتواند قاتل زنجیرهای دیگری که زنان را زندهزنده پوست میکند، دستگیر کند.
نقد و بررسی فیلم سکوت بره ها
فیلم سکوت بره ها همچنین در بسیاری از رتبهبندیها در بین ۱۰۰ فیلم برتر سینما قرار گرفته است. محبوبیت سکوت برهها باعث شد تا دنبالههای دیگری نیز از آن ساخته شود. «هانیبال (۲۰۰۰)»، «اژدهای سرخ (۲۰۰۲)» و «خیزش هانیبال (۲۰۰۷)» از دنبالههای رسمی فیلم سکوت بره ها بودند. در همین حال سریال تلویزیونی «کلاریس» که سال گذشته از شبکه «سیبیاس» پخش شد نیز به ماجراهای زندگی «کلاریس» میپرداخت.
فیلم سکوت بره ها بیشک یکی از جذابترین فیلمهای ترسناک با پسزمینههای جنایی است که تا به حال ساخته شده است. سکوت برهها از همان ابتدا پرکشش و جذاب آغاز میشود و این اثرگذاری و تعلیق را تا ثانیهی پایانی دقیقه ۱۱۸ نیز حفظ میکند. اما برای اینکه فیلمی در بین ۱۰۰ فیلم برتر قرن بیستم قرار بگیرد و سالها بعد همچنان در مورد جذابیتهای آن صحبت شود، دلایل زیادی لازم است، در ادامه به برخی از دلایل موفقیت بینظیر فیلم سکوت بره ها اشاره کردهایم.
اقتباس درخشان از کتابی خواندنی
اولین و مهمترین دلیلی که باعث میشود سکوت برهها چنین اثر تاثیرگذار باشد، کتاب خواندنی است که فیلم از آن اقتباس شده است. «استیون کینگ» بیشک یکی از اثرگذارترین نویسندگان ژانر وحشت در سراسر دنیا است، اما «توماس هریس» نویسندهای است که در القای وحشت در رمانهایشان حتی توانسته گوی سبقت را از «استیفن کینگ» نیز برباید.
حال اینکه از یکی از جذابترین رمانهای هریس یعنی «سکوت برهها» فیلم سینمایی دیدنی ساخته شود، بحث دیگری است. چرا که فیلمهای سینمایی زیادی بودهاند که نه تنها باعث بدنامی رمان مورد اقتباس خود شدهاند، بلکه حتی قبل از ترک سینما از خاطر مخاطب رفتهاند. اما سکوت برهها نشان داد که یک اثر هنری برای یک اقتباس موفق نیاز به کارگردان و فیلمنامهنویسی دارد که درک درستی از هر دو رسانهی ادبیات و سینما داشته باشند.
فیلم سکوت بره ها، یکی از شگفتانگیزترین فیلمهای ژانر وحشت
تقریبا هیچکدام از علاقهمندان به سینمای وحشت نیست که داستانهای جنایی خصوصا ماجراهای قاتلان زنجیرهای را دوست نداشته باشد. فیلم سکوت بره ها یکی از بهترین فیلمهای قاتلان زنجیرهای سینما است که تا به حال ساخته شده است. در این فیلم دو شخصیت کلیدی به نامهای «هانیبال لکتر» و «بوفالو بیل» وجود دارد که فیلم شجاعانه به درونیات این دو نفر میپردازد.
«لکتر» احتمالا باورپذیرین شخصیت قاتلی است که تا به حال در فیلمها به تصویر کشیده شده است. بخش زیادی از این باورپذیری مدیون نقشآفرینی خارقالعاده هاپکینز است. شخصیت «هانیبال» آدمخوار نه تنها در تاریخ سینما به عنوان یک شخصیت منفی با ابهت به خاطر سپرده میشود، بلکه نابغهای است که معماگونه صحبت میکند و قدرت هیپنوتیزم کردن مخاطبان خود را دارد.
شخصیت «بوفالو بیل» هم تلفیقی از بسیاری از قاتلان واقعی از جمله «اِد گین» (قاتلی که پوست قربانیان خود را میکَند)، «تِد باندی» (قاتلی که با تظاهر به مصدومیت دختران جوان را به درون فولکسواگن قورباغهای خود میکشاند) و «گَری هایدنیک» (کسی که زنان را در گودال زیرزمینی در منزل خود نگهداری میکرد) است. فیلم سکوت بره ها به مخاطبانش این اجازه را میدهد تا با دو تن از مخوفترین شخصیتهای خیالی مواجه شوند و آنها را از نزدیک بشناسند.
داستان زندگی کلاریس استارلینگ
نقطه مقابل دو قاتل فیلم جودی فاستر در نقش «کلاریس استارلینگ» است. او یک کارآموز افبیآی است که به درون قفس شیر فرستاده میشود و در کمال ناباوری دیگران تبدیل به مأمور زبدهای میشود که کارهای زیادی از دستش بربیاید. «جک کرافورد» (اسکات گلن)، مدیر واحد علوم رفتاری افبیآی او را مأمور مصاحبه با لکتر میکند، اما این وظیفه ساده به ماجراهای زیادی دامن میزند.
چون لکتر بالاخره تصمیم میگیرد برای اولین بار با کلاریس صحبت کند، کاری که با هیچکدام از مصاحبهکنندگان انجام نداده بود. کلاریس به شدت تحت تاثیر لکتر قرار میگیرد، اما همچنان بیباک و نترس است و میتواند بازیهای کلامی این قاتل باهوش را رمزگشایی کرده و به این ترتیب، صلاحیتهای خود را به کرافورد نشان میدهد.
اما ما مخاطبان در همان برخوردهای اول حس خوبی به این شخصیت بیباک، اما آسیبپذیر پیدا میکنیم و نگران او میشویم. هر چند او سرسخت است، اما همچنان جوان، بیتجربه و معصوم است، ولی اصلا ناتوان نیست، اما به هر حال ما همچنان میخواهیم از او محافظت کنیم.
در فیلم سینمایی که سرتاسر آن در دنیای مردانهای میگذرد و قاتلان زنجیرهای بیرحمی زنان را به طرز دلخراشی زنده زنده پوست میکنند، این یک مامور زن است که میتواند سرانجام قائله را ختم به خیر میکند. در زمان اکران فیلم در سال ۱۹۹۱، «بِتی فریدان»، نویسنده فمینیست، در مصاحبهای از خشونت افسارگسیخته شخصیتهای فیلم به خصوص بوفالو بیل در مقابل زنان انتقاد کرده بود.
اما احتمالا نکتهای که فریدان فراموش کرده بود به آن اشاره کند این است که سرانجام یک شخصیت زن میتواند این قاتل بیرحم را از پای در بیاورد. «کلاریس» بیشک یکی از جذابترین قهرمانانی (چه زن چه مرد) است که تا به حال بر پرده نقرهای به تصویر درآمده است.
تکنیکهای کارگردانی جاناتان دمی در فیلم سکوت بره ها
«جاناتان دمی» همیشه به بازیگران خود دستور میداد که برای صحنههای خاصی مستقیما به دوربین نگاه کنند. این تکنیک خاص به خصوص باعث میشود ما به شخصیت «کلاریس» نزدیکی بیشتری حس کنیم. اگر به دقت سکوت برهها را تماشا کنید متوجه میشوید که کلاریس هیچوقت همچون سایر شخصیتها مستقیما به دوربین نگاه نمیکند.
او معمولا از گوشهی چشم نیمنگاهی به دوربین میاندازد. کارگردان با این تکنیک میخواست مخاطب هر کاری که کلاریس انجام میدهد را به صورت دسته اول تجربه کند و درست همان چیزی که او میبیند را ببیند.
زمانی که «بیل» او را با عینک دید در شب در تاریکی نگاه میکند، فیلم وارد دیدگاه اول شخصی میشود که باعث بالا رفتن هرچه بیشتر تعلیق میشود. البته که این تکنیک «جاناتان دمی» اصلا تازگی ندارد. قبلا فیلمهای «پلکان مارپیچی (۱۹۶۴)» و «هالووین (۱۹۷۸)» نیز از این تکنیک استفاده کرده بودند. اما بهترین نمونه از این تکنیک بیشک در فیلم سکوت بره ها به کار رفته است. جاناتان دمی در دیگر فیلمهای خود از چنین تکنیکی منتهی با تاثیر کمتری بهره برده است.
فیلمنامه بینقص سکوت بره ها
«تِدی تلی» فیلمنامه سکوت برهها را از رمان «توماس هریس» اقتباس کرده است. در این فیلم میتوانیم نمونهای بینظیر از نوشتن برای یک فیلم تعلیقی-پلیسی را ببینیم. از نظر ظاهری، فیلم با شتاب یک تریلی ۱۸ چرخ شروع میشود. شروع فیلم با دویدن آهستهی کلاریس در دورهی آموزشی افبیآی در «کوانتیکو» است و همینطور تا پایان فیلم او درجا نمیزند.
اما جزئیات زیادی در فیلم وجود دارد که باعث میشود هر بار که فیلم سکوت بره ها را تماشا میکنید به نکات تازهای برسید: نماد مرگ بر روی سر شاپرک (نماد نفرت بوفالو بیل از خودش و همینطور ضرورت تغییر) بر اساس یک شاپرک واقعی ترسیم شده است. اما در پوستر فیلم روی شاپرک را با نقاشی «لذت در مرگ» «سالوادور دالی» پوشاندهاند که در واقع جمجمهای متشکل از پیکر هفت زن است.
این پرتره ترسناک نه تنها برای طرفداران هنر جذاب است، بلکه نکته تازهای را به لحن وحشتناک فیلم میافزاید. جزئیات شگفتانگیز دیگری را نیز در فیلم میبینیم از جمله نسخهای از مجله آشپزی «بون اپتیت» را در سلول خود دارد. کارگردانان مشهور دنیای وحشت «جورج رومرو» و «راجر کورمن» نیز در نقشهای کوتاهی ظاهر میشوند.
لکتر از کلاریس پرترهای نقاشی میکند که او در آن برهای در دست دارد. نقاب محافظی که به لکتر در هنگام انتقال به زندان پوشاندهاند، رقصهای ماهرانهی بوفالو بیل و البته بازیگران نقشهای فرعی از جمله «آنتونی هلید» در نقش «دکتر چیلتون» که بازیهای به یاد ماندنی دارند.
دیالوگهای ماندگار سکوت بره ها
تقریبا همه شخصیتهای فیلم سکوت بره ها دیالوگهای ماندگاری دارند. سکوت برهها نه تنها یک فیلمنامهی بینقص دارد، بلکه سرتاسر آن خاطرهانگیز است. هانیبال لکتر تنها ۱۶ دقیقه در فیلم حضور دارد، اما هر خط دیالوگی که بر زبان میآورد شایسته قاب گرفتن و آویختن روی دیوار موزهی لوور است!
اما همه اینها به کنار، سکوت برهها همیشه یکی از پنج فیلم برتر ترسناک سینما خواهد ماند. چرا که ترکیب مناسبی از دلهره و وحشت را به بینندگان القا میکند. در سطح اول فیلم شاهد فیلمی جنایی و پلیس پر تعلیق هستیم. اما نحوهی نمایش مرگ و احترامی که به آن در فیلم وجود دارد دستکم در هیچکدام از فیلمهای اخیر به چشم نمیخورد.
در سکوت برهها هیچوقت بیل بوفالو در حین کشتن قربانیانش نمیبینیم، بلکه تنها صدای مقتولین را میشنویم که این تعلیق فیلم را چند برابر میکند. از سوی دیگر، لکتر نیز تنها به فرصتی نیاز دارد تا دست به کشتارهای خونینی بزند.
نظر منتقدان درباره فیلم سکوت بره ها
سکوت برهها اکران کم سروصدایی داشت، اما به مرور موفقیتهای زیادی را به دست آورد و مورد تحسین منتقدان نیز قرار گرفت. فاستر، هاپکینز و لوین برای نقشآفرینیهای خود به شدت مورد تمجید قرار گرفتند.
«راتن تومیتوز» به سکوت برهها از روی ۱۰۴ نقد و بررسی امتیاز ۹۶ از ۱۰۰ داد. در چکیده نقدهای این وبسایت گرداوری دیدگاه میخوانیم: «دلهرهآور و هوشمندانه با کارگردانی قوی جاناتان دمی که مرز یک مطالعهی روانشناختی و وحشتی فراگیر را حفظ کرده و [فیلم] به خوبی از بازیگریهای درخشان آنتونی هاپکینز و جودی فاستر بهره میبرد.»
دیگر وبسایت گرداوری دیدگاه «متاکریتیک» نیز از روی ۱۹ نقد و بررسی به سکوت برهها امتیاز ۸۵ داد. «راجر ایبرت» منتقد «شیکاگو سان تایمز» شخصیت هانیبال لکتر را به دلیل «خصوصیت وحشتآورش» ستود. ایبرت بعدها سکوت برهها را در فهرست فیلمهای مهم جهان افزود و از آن در کنار فیلمهایی همچون «نوسفراتو»، «روانی» و «هالووین» به عنوان یکی از «شاهکارهای کلاسیک ژانر وحشت» نام برد.
با این حال، سکوت برهها که همچنین به عنوان یکی از دو فیلم برنده اسکار (دیگری «نابخشوده (۱۹۹۲) مطرح است نقد بسیاری بدی را از «جین سیسکل»، منتقد نامدار «شیکاگو تریبون» گرفت. سیسکل در نقد منفی خود نوشته بود: «شخصیت فاستر که جذاب است، زیر تأثیر هیولاهایی که در تعقیب آنهاست به کوتولهای بدل میشود. خود من ترجیحم این است که او دنبال پرونده دیگری برود.»
منبع: zimbio